Voici l'article A propos de la lutte de ligne au sein du Parti Communiste Unifié du Népal (maoïste) traduit en Farsi.
Merci au Camarade pour la traduction.
PC maoïste de France
راجع به مبارزات خطوط در درون حزب متحدّۀ کمونیست نپال (مائوئیست)
نظرگاه ارائه شده از سوی حزب کمونیست مائوئیستی فرانسه
از سال 1996 تا سال 2006 میلادی حزب کمونیست نپال (مائوئیست) برای ده سال جنگ خلق بر پا کرده و پهنۀ نفوذ و اعتبارش به 80% از کشور گسترش یافت.
حزب پس از اتحاد یافتن با هفت حزب مخالف دیگر در سال 2006 قانونی شد، مبارزۀ مسلحّانه را متوقف ساخت و با دربست کردن سلاح ها در جاهای تحت کنترل سازمان ملل موافقت کرد. در پی آن، در انتخابات
عمومی، با 40% رأی حزب پیروز گشت. رهبر حزب، پراچاندا نخست وزیری شد که دولتش متشکل از احزاب بورژوائی و حتی احزابی فئودال و امپریالیستی و احزاب ریویزیونیستی (حزب اتحاد میم لام – UML) بوده و یک
دولت اتحاد ملی بیش نبود.
تحت چنین شرایطی، ایجاد یک دمکراسی واقعی برای مردم و اجرای هر گونه اصلاحات ارضی تقریباً غیرممکن بود. ولی گذشتۀ تمام آن اوضاع، حزب همچنان امکانات زیادی برای بسیج گستردۀ توده های مردم را داشته
و شاید هنوز هم دارد.
قرار بود قانون اساسی جدیدی تنظیم گردد اما از آنجایی که احزاب به اصطلاح هم پیمان با حزب کمونیست نپال (مائوئیست) که اکنون به حزب متحد کمونیست نپال (مائوئیست) مبدل گشته بود یکی، یکی در جا زده و به
قول هایشان عمل نکردند قانون اساسی نوین هنوز در عمل به کار نیفتاده است. وقتی که رئیس جمهور موقعیت فرماندۀ نیروهای نظامی ژنرال کاتوال را تثبیت ساخت، پراچاندا که عملاً با بن بستی روبرو
شده بود مجبور شد استعفا کند. برخی از اعضای حزب همچنان عضو پارلمان هستند. تز موجود در درون حزب مبتنی بر آن است که انقلاب نپال شامل چند مرحله است: مرحلۀ جنگ خلق، مبارزات پارلمانی، متوقف
ساختن جنگ خلق و آماده نمودن توده های مردم برای قیام. در عمل، چیز دیگری مشاهده میشود. آنچه حزب به عنوان یک تاکتیک برای آماده کردن شرایط برای قیام مردم مطرح کرده بود خود به استراتژی
دنباله روی از "راه پراچاندا " به مثابه معرفی یک دمکراسی نوین در قرن 21 میلادی تبدیل شده است انگار که این راهی است که در همۀ کشورها باید تعمیم داد و توصیه کرد، آن هم در شرایطی که این تز فاقد
هرگونه گواهی و اعتبار می بوده و در واقع عکس آن صادق است.
یک عقب نشینی در پی عقب نشینی دیگر تمایلات و گرایشات مختلفی در حزب کمونیست مائوئیست متحد نپال آشکار گشته است. یکی از خطوط طرفدار ایجاد یک جمهوری متشکل از دموکراسی پارلمانی از نوع بورژوازی
ست. یکی دیگرشان که میانه روست خواهان ترویج استراتژی بسیج توده ها در هماهنگی با مبارزات پارلمانی و از طریق رهبریت دستگاه دولتی ست. به نظر ما رفقای حزب کمونیست مائوئیستی فرانسه این، خطی
ورشکسته است. خطی دیگر میگوید که بایستی به بسیج توده ها برای تغییر حزب از درون اولویت داده شود که این یکی در حال حاضر به نظر خیلی دشوار مینماید.
جناح راست، میانه رو و چپ انقلابی با روحیۀ حفظ وحدت حزب در کنار یکدیگر باقی مانده اند. کمیتۀ مرکزی، برای حفظ وحدت به هر بهایی و ادامۀ خطی که به وضعیت حاضر، بن بست و فلج بودن حاضر منجر شده
است ، و برای بازیابی موقعیت رهبریت به مثابه نخست وزیری در دولت جلسه ای داشت و در آن پیشنهاد شد که یک نماینده از نوع دمکراسی از نوع بورژوایی برای نامزد نخست وزیری شدن انتخاب گردد.
فلاکت واضح حاصله چنان خواهد بود که انتصاب نخست وزیری از حزب متحده کمونیست مائوئیست نپال به همراه انحلال ارتش آزادیبخش خلق، تسلیم کردن سلاح هایشان و ادغام بخشی از آن در ارتش ملی که تحت رهبری یک
فرمانده از دوران سلطنتی قدیمی خواهد بود. به عبارت دیگر این به معنای انحلال کامل ارتش آزادیبخش خلق و خلع سلاح کامل آن خواهد بود.
تحت چنان شرایطی، برای نیروهای حزب دو احتمال موجود است:
1 – تسلیم شدن کامل آن و اعلان صرف نظر کردن از قیام کردن. پنج سال بوده که حزب مشغول این گونه عملیات بوده و هیچ پیشرفت قابل توجهی در حل کردن مسئلۀ "قدرت " نکرده است. نظر مردم راجع به همۀ این
اوضاع چیست؟ طبیعتاً آنها منتظر وضع بهتری بوده و یا اصلاً مایوس شده و فکر میکنند وضع بدتر خواهد شد.
و یا
2 – باز از سرگیری مبارزۀ انقلابی که شامل بسیج توده هاست میباشد. "یکی باید به دو تا تقسیم شود." نه این که "دو تا یکی گردند." یکی طرف باید تصمیمی جدی اتخاذ کند. خط راست گرا بایستی
در برابر توده ها محکوم گردد و این تنها راه بازگشت (حزب انقلابی) به توده های مردم است زیرا که این مردم هستند که تاریخ را میسازند و در عین حال همان آنان هستند که وقتی که رهبران شان به مواضع و اعمال
انحلال طلبانه، تغییر خط دادن و انحرافی گرفته و دست میزنند.
بهترین شکل پشتیبانی برای مائوئیست ها در سطح جهانی حمایت مستحکم و گرم از این راه دوّم میباشد یعنی بایستی به آن رفیق هایمان که میخواهند برای دست یابی به انقلاب به موفقیت برسند مواضع پایدار و مستحکم
خودمان را ارائه دهیم.
آنچه در انقلاب غالب گشته و به دست خواهد آمد نه صرفاً برای کمونیست های نپال، بلکه برای کلّ جنبش کمونیستی در سطح جهان اهمیت دارد. انتقاد از مواضع غلط، تاکتیک های ناقص، محکوم کردن ریویزیونیست
ها و انحلال طلبان بهترین پشتیبانی ست که ما قادر هستیم به مواضع نسبتاً درست و رفقایی که میخواهند به انقلاب در نپال ادامه دهند ارائه دهیم. در نپال مائوئیست هایی هستند که برای انقلاب میجنگند و
ما بایستی از آنها در برابر انحلال طلبان حمایت کنیم!
حزب کمونیست مائوئیستی فرانسه
یادداشت ها و جزئیات مربوط:
متن فوق چند روز قبل از آن که بهاتتارای نخست وزیر شود نوشته شده بود. الان وضع روشنتر گشته و انحلال طلبان ماهیّت طبقاتی خود را فاش کرده اند. شرط تبدیل شدن بهاتتارای به یک نخست وزیر از
یک سو توافق میان بهاتتاری و پراچاندا، و از سوی دیگر احزاب مادهسیس است. این واقعیت که احزاب مادهسیس در واقع حامیان منافع هندوستان در نپال هستند بر کسی پوشیده نیست. اما نگران کننده ترین
جنبۀ توافق بالا یک نکتۀ ذکر شده راجع به ایجاد یک "جمهوری دمکراتیک فراگیر " است که آن درست بر خلاف خط حزبی برای ایجاد "جمهوری فدرال مردم " میباشد. این قرارداد شامل ایجاد یک واحد مستقل 10000
نفره در ارتش نپال آن هم زمانی که ارتش آزادیبخش خلق خلع سلاح شده و بخشی از آن تحت فرماندهی ارتش نپال قرار خواهد گرفت. علاوه بر آن، کمی قبل از انحلال ارتش خلق از طریق خلع سلاحش، دولت تحت
رهبری بهاتتاری به دولت های منطقه ای دستور داد که تمام زمین هایی که توسط مائوئیست ها در طول جنگ خلق مصادره شده بودند را (به صاحبان قبلی شان) پس دهند. بنابرین در دست خلق چه باقی میماند؟
اما انحلال طلبان باید با مخالفین شان رو در رو قرار گیرند. رفیق هری گیاوالی، رهبر منطقۀ کوچیلا اعلان کرد: "ما زمین ها را به بهای خون مان به دست آورده ایم. تا زمانی که انقلاب ارضی به
اجرا در نیامده ما نمیتوانیم این زمین ها را پس دهیم." "اگر دولت بخواهد از طرق زورکی عمل کند ما با آنها رو در رو درگیر خواهیم شد." متصرفین، کامایاس ها (سرف های سابق) و خانواده های شهدا از این
زمین ها استفاده میکنند. تا زمانی که انقلاب ارضی به اجرا در نیاید ما این زمین ها را پس نمی دهیم." گذشته از این، جناح چپ حزب در سرتاسر کشور جلسات آموزشی خود را اجرا میسازد. شاید این
وضعیت به رویارویی مستقیم طرفین ختم شود. در هر صورتی، کمیتۀ مرکزی (حزب) قرار است در 30 سپتامبر 2011، برابر با 8 مهر 1390 خورشیدی جلسه ای تشکیل دهد. بنابرین به ما اجازه دهید که با دقت
به بررسی اوضاعی که به سرعت در حال شکل گیری ست بپردازیم.